ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

......سحرهای خانه ی پدری!!!!

مادر حدود دو ساعت  زودتر از اذان صبح  بيدار ميشد. صداي دعاي سحر كه از راديو كوچك مشكي رنگ قديمي به گوش ميرسيد . غذا حاضر و آماده بوي غذا مشام را نوازش ميداد اما گويي قدرت گرمي و نرمي رختخواب بيشتر بود كه  ما بچه ها را ميچسباند به خودش !! و اين صداي  مادر بود كه بارها و بارها بالاي سرت با ناز و نوازش بيدارت ميكرد و با اينكه مادر وعده  " بيدار شو سحريت را بخور بعد برو دوباره بخواب!!  " را ميداد ، باز هم خواب را ترجيح ميداديم !! گويي گوشهايمان فقط تيز شده بودند كه از ميان  صداي  مادر كه مرتب در تكاپوي بيدار كردن بچه ها بود تنها  از &nb...
31 تير 1392

.............21 ماه عاشقی!!!!!

زمین سراسر غبار بود.آسمان سراسر ابر و بدین سان زندگی میکردیم روی امواج خروشان دریا.چشم به طلوع خورشید بودیم و حضور یک معجزه. و تو پا بر زمین نهادی...فرشــــــته بودی در لباس انــــسان... خورشیـــــد طلوع کرد...دریا آرام گرفـــــت...غبار رفت...قلبم قرار گرفت....غمهایم خنده شد...اشک هایم همه از شوق... مهربـــــــــان نازنینم دریافتم خــــــــــــدا معجزه هایش را اینگونه می فرستد...در لباس یک زمینی..و به او میسپارد همراهی مان کند تا به سرانجام برسیم.... دریافتم خـــــــــــدا نعمتش را در حقمان تمام کرد با وجود تو..دریافتم محبتش را به پایم ریخت با دستان تو.. به رویم لبخـــــــــند زد با لـــــــب های تو...دستانم ر...
10 تير 1392

...... 3 تا وروجک نازنازی !!!!!!

ترنم و باران(دختر عموهای نازنازی) ترنم و محمدرضا : پی نوشت: 1) متاسفانه این سه تا وروجک همکاری نکردند و اینقدر  تکون خوردند که همه عکس ها مات شده... 2) چه قدر این روزها خوبند خدایا..چه قدر دوست دارم این روزها را که کودکانمان شاد شادند...و دل ما شاد به شادیشان...شکرت...هزار بار شکرت.. 3) خدایا هوایمان را داری مگر نه؟ ...
10 تير 1392

.....میلاد نور بر شما مبارک!!!!

  خجسته میـلاد گل سر سبــــد هستی ،‌نرگـــس نرجــــس خاتون ، یوســــف زهرا(س)، دردانه دوران ، نــــــــور چشــــــــــــم عاشقـــــــان ، آرزوی مشــتاقــــــان ، منجــــــی عالم بشــــریت ، صاحــــــب العـــــــصروالــــــزمان، حضـــــــــرت مهـــــــــــــــــدی عج الله تعالی  برمنتظران ظهورش مبارك باد..   کسی آرام می آید، نگاهش خیس عرفان است قدمهایش پر از عرفان، دلش از جنس باران است کسی فانوس بر دستش، به سان نور می آید امید قلب ما روزی، ز راه دور می آید     دوباره بساط طرب شد مه...
3 تير 1392

....کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد!!!

گفتم به مـــهـدی بر مــــن عاشق نظر کن گفتا تو هم از معـــصیت صــــرف نظر کن گفتـــــــم به نام نامــــــیت هر دم بنـــــازم گفتـــــــا که از اعمال نیکـــــت سرفرازم گفتـــــــم که دیدار تو باشــــــد آرزویـــــم گفتـــــا که در کــــوی عمل کن جستجویم گفتـــــــم بیا جانـــــم پر از شهد صفــا کن گفتــــا به عهـــد بنــــــدگی با حق وفا کن گفتم به مــــهدی بر من دلخستـــه رو کن گفتـــــا ز تقوا کسب عـــز و آبــــــرو کن گفتــــم دلم با نور ایمــــان منجـــــلی کن گفتــــا تمســـک بر کتاب و هم عمـل کن گفتـــــتم ز حــــق دارم تمنای ســـــکینه گفتــــا بشوی از دل غبــــار حقد و ک...
3 تير 1392

.....خبر آمد خبری در راه است...

  کی می‌رسم به لذتِ در خواب دیدنت؟ سخت است، سخت... از لب مردم شنیدنت... نامت را فراوان بر زبان‌ها می‌آورند در این شهر... صدایت می‌زنند... نامت را قاب می‌کنند روی دیوارها... نامت را آذین می‌بندند در کوچه‌ها و معبرها... نامت را به یکدیگر می‌گویند و من چه بسیار نام تو را شنیده‌ام، ای مهربان‌ترین. اما دریغا که دیدارت را هرگز... گفته‌اند تو را نمی‌توان دید با این چشم‌های بیهودگی... گفته‌اند از پیش رویمان می‌گذری، اما نمی‌شناسیمت با این نگاه‌های غافل... اما ای کاش در خواب، راهی به تماشای تو داشتم. ای کاش شمیم پیراهنت از خوابم گذر کند...
3 تير 1392
1